کاربر گرامی! برای اینکه از تمام امکانات سایت بهره مند شوید لطفا موبایل خود را تایید کنید.
تماس با ما
بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات
  • ورود/عضویت
  • تماس با ما
  • بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات
  • صفحه اصلی
  • ماجراهای شما
سرچ باکس

صبر کنید...

  1. خانه
  2. ماجراهای-شما
  3. مدیریت آفتابه‌ای!!

مدیریت آفتابه‌ای!!

9   گزارش تخلف
محمد هنرپور محمد هنرپور 13 خرداد 00 434 3 1 دقیقه

درود بر همه شما همراهان گرامی

در ابتدای بازار تهران مسجدی است که قبلا مسجد شاه نام داشت؛

 که الآن حتما شده مسجد امام یا چیزی شبیه به این.

 مردمی که به بازار می‌رفتند اگر احتیاج به دستشویی پیدا می‌کردند به دستشویی این مسجد می رفتند. 

جلوی در دستشویی پیرمردی می‌نشست که در کنارش تعداد زیادی آفتابه پر از آب بود و هر کس که داخل می شد یکی از این آفتابه ها را بر می‌داشت و بعد از خارج شدن سکه‌ای در داخل دخل پیر مرد می‌انداخت.

خلاصه مسجد شاه و دستشویی هاش معروف بود.

ــ البته در پرانتز بگویم که در سالهای اخیر به بازار نرفته‌ام و نمی‌دانم اکنون چه وضعی پیدا کرده است؛ زیاد هم در حال این ماجرای ما تأثیر ندارد. ــ

 القصه؛ یک بار شخصی که بسیار عجله داشت با سرعت یکی از آفتابه‌ها را برداشت که داخل شود؛ .ناگهان پیر مرد فریاد زد:

ـ آهای....کجا؟

ـ می‌روم دستشویی!

ـ آن آفتابه را بگذار زمین...آن یکی را بردار.

مرد هم چون در شرایط اورژانسی! قرار داشت بدون هیچ حرفی آفتابه را عوض کرد.

در هنگام بازگشت در حالی که سکه‌ای در دخل می‌انداخت پرسید:

ـ داستان آفتابه‌ها چه بود؟ مگر با هم فرقی دارند؟

پیرمرد نگاه عاقل اندر سفیهی به وی کرد و گفت:

ـ اگر قرار باشد هر کس هر آفتابه‌ای را که می خواهد بر دارد، پس من اینجا چه‌کاره‌ام؟


حالا نگاهی به دور و بر خود بیندازید؛ ببینید چند مدیر کل آفتابه ای!، مانند این پیدا می کنید؟

#مدیزیت آفتابه‌ای #مسجد شاه #بازار تهران #دستشویی
9
https://old.bishtarazyek.com/g535pv
کپی شد
محمد هنرپور
16

دنبال کننده

4

دنبال شونده

68

ماجرا

محمد هنرپور
تهران

دندانپزشکم و فعلا دانشجوی مقطع PhD اخلاق پزشکی؛ رشته زبان و ادبیات فارسی را هم تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده‌ام.علاقمند به مباحث فرهنگی و هنری؛ عاشق آموختن و عاشق ایران؛ متنفر از درجازدن. دستی هم بر قلم دارم. معتقدم: زندگی نیست اگر سر نَبُوَد اما کاش..............هر کسی نیز فقط فکر سر خویش نبود

دندانپزشکم و فعلا دانشجوی مقطع PhD اخلاق پزشکی؛ رشته زبان و ادبیات فارسی را هم تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده‌ام.علاقمند به مباحث فرهنگی و هنری؛ عاشق آموختن و عاشق ایران؛ متنفر از درجازدن. دستی هم بر قلم دارم. معتقدم: زندگی نیست اگر سر نَبُوَد اما کاش..............هر کسی نیز فقط فکر سر خویش نبود

محمد هنرپور کیست؟

بیوگرافی ماجراها ویژگی ها و ارزش ها

آخرین ماجراهای نویسنده


شعر
+ ...
ادامه...
mhmhonar
26 مهر 00 محمد هنرپور
زندگی دوباره
اگر یک بار دیگر پای بگذارم به این دنیاببینم نیک پیرامون خود ...
ادامه...
mhmhonar
30 خرداد 00 محمد هنرپور
هشیاری
...
ادامه...
mhmhonar
27 خرداد 00 محمد هنرپور
بر عکس نهند نام زنگی کافور!
درود بر همه شماملک الشعرا بهار گفته است :آن چشم‌ سفیدی که بو...
ادامه...
mhmhonar
04 خرداد 00 محمد هنرپور
فهرست آرزوها
آن که از یکهای خود بگذشت بیش از یک تن استدرود فراوان به همگا...
ادامه...
mhmhonar
17 اردیبهشت 00 محمد هنرپور
مجروح تاریخ
ای سرای کورش و جمشید و زال و سام و اُرد ای امید با...
ادامه...
mhmhonar
16 اردیبهشت 00 محمد هنرپور
روز معلم
درود بر همه شما؛ بدون هیچ سخن اضافی؛ لطفا این ماجرا را مطالع...
ادامه...
mhmhonar
13 اردیبهشت 00 محمد هنرپور
شیشه و دل
ـ دیروز واقعا دلمو شکوندی!ـ چی؟!ـ اون موقع که گفتی....ـ منظو...
ادامه...
mhmhonar
10 اردیبهشت 00 محمد هنرپور

لطفا نظرات را برایمان بنویسید

  • ثبت نظر با زدن دکمه Enter

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

    آخرین ماجراها


    هرگز رنگ نخواهد باخت


    تلنگر

    بسیاری از مردم هستند که نگران کفش خود هستنداما نگران پای خود نیستند

    نگران عینک خود هستند اما نگران چشم خود نیستند

    نگران ظاهر خود هستند اما نگران باطن خود نیستند!

    ویترین خوب ارائه دادن در مدت زمان کوتاهی رنگ میبازد اما شخصیتی درست داشتن هرگز رنگ نخواهد باخت


    ادامه...
    rainy
    16 آذر 00 باران
    ادامه یافتن زندگی در نبود من ...

    شب از خواب پریده بودم. درد عجیبی همه بدنم را فرا گرفته بود. حالت تهوع زیادی داشتم. قلبم تند تند میزد. همسرم بیدار نشده بود. دلم نیامده بود که بیدارش کنم. علت را می دانستم اما این همه رنج زیادی بود ...

    ساعتی به خود پیچیدم و بعد تا صبح متناوب به خواب رفتم و از تپش قلب و درد بارها از خواب پریدم ...

    لحظه های در ذهنم کارهای نصفه نیمه ام را مرور میکردم که اگر تا صبح زنده نماندم چه بر سرشان خواهد آمد. فلان پروژه فایل هایش قبلا به دست فاطمه رسیده بود. دیگری هم فایل هایش را به آمنه داده بودم. ای وای سایت ها!

    یادم آمده بود کنکور ارشد نزدیک است و ثبت نام ارشد 1401 فردا شروع می شود ... و من یادم رفته بود خبرهایش را آماده کنم ...

    صبح بی‌جان از خواب بیدار شدم ... حتی توان تایپ کردم نداشتم ... فقط برایش نوشتم "من حالم خوب نیست" ...

    ادامه...
    bahari2020
    15 آذر 00 بهار بهاری
    باور میکنم

    خوب باش ،  خوب بمان ، خوبی ها تو را پیدا خواهند کرد ...

    در پی حساب و کتاب نباش 

    برای خودت چرتکه نینداز که خوبی ات را اندازه بزنی !

    بعضی چیزها معیاری برای اندازه گیری ندارند ...

    مثل خوبی های خود تو ...

    مثل جذابیت آرامشت در تلاطم های زندگی ...

    مثل کم نیاوردن هایت و دوباره آغاز کردنت هایت ...

    مثل امیدی که ته نشین شده در وجودت ...

    مثل نگاه های زیبایت به دنیا وقتی که دنیا آنقدرها هم زیبا نیست ...

    مثل جذابیتِ دوست داشتن خودت وقتی آنقدرها هم دوست داشتنی نیستی ...

    مثل لذتِ بخشیدن خودت ...

    مثل عشق ورزیدن هایت حتی در روزهای بی عشق ...

    مثل زیبایی  مقاومتت به هنگام مواجه شدن با ترسهایت ...

    مثل خوبی های کوچک و بزرگت که گاهی نمیبینی ...

    تو سراسر خوبی هستی ، خوبی من و تو از ابتدا بوده و اما 

    خوب ماندن ؟!

    آ.میم

    1400/9/15






    ادامه...
    Arina
    15 آذر 00 آرینا م
    نیمه آذر و چالش انرژی

    سلام...سلام....

    دوباره باز خدمتتون هستم با چالش انرژی....

    بفرمایید😊😊😊😊

    گفتار نیک...کردار نیک...پندار نیک...🌺

    و خداوند برایم کافیست....

    حضور خداوند آرامش درونم است.....

    زندگیت را بساز تا به خودت افتخار کنی....

    🌺🌿☘🍀🍁🍂🍂🌱🌳🌴🌵

    همیشه پر انرژی باشید دوستان عزیزم...

    ادامه...
    Saeedreza
    15 آذر 00 سعید رضا کریمی
    گزارش شصت وچهارمین چالش اراده(دیدن سریالWestworld )

    درود

    من در19 آبان ماه تعهد دادم که دیدن سریال Westworld تا امروز (15آذر) تموم کنم.خوشبختانه تونستم چالش خودم رو با موفقیت پشت سر بذارم و بازهم عضلات اراده ام رو تقویت کنم.

    سپاس از اینکه ماجرای من رو خوندید.

    ادامه...
    MOHSEN007
    15 آذر 00 محسن شیروانی
    یک شخصیت 10 جمله | قسمت هفدهم: جملات آلبر کامو


    سلام حالتون چطورررره؟

    برای خودمم عجیب بود که تا حالا به سراغ جملات آلبر کامو نرفته بودما!!!


    ولی امروز میخوام براتون چندتا از جمله های آلبر کامو که برای خودمم جالب توجه بودن رو منتشر کنم.


    آقای کامو، نویسنده و روزنامه نگار سرشناس فرانسوی و برنده جایز نوبل ادبیات بود. ایشون حدود 60 سال پیش درگذشت و طی مدت عمرش، کتاب ها و مقالات جریان ساز و مهمی نوشت.


    از جمله مشهورترین آثار آلبر کامو، کتاب های بیگانه و البته طاعون است.


    ضمناً تا حالا 16 قسمت از یک شخصیت | ده جمله منتشر کردیم که با کلیک روی همین لینک می‌تونید قسمت‌های قبلی رو هم بخونید.


    بریم سراغ جملات آلبر کامو:



    هیچ چیزی رو به اندازه‌ی خوشبختی جدی نگیر ...


    ---***---


    اگه کفشت پاتو می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی و درد رو به پات تحمیل کردی دیگه در مورد آزادی شعار نده!


    ---***---


    تراژدی این نیست که تنها باشی
    بلکه این است
    که نتوانی تنها باشی...
    گاهی آماده‌ام
    همه چیزم را بدهم
    تا هیچ پیوندی با جهان انسان‌ها
    نداشته باشم…!


    ---***---


    80 درصد طلاق در میان زندانیانِ جنگی بازگشت داده شده به کشور!
    این یعنی آنکه 80 درصد از عشق‌های بشری تاب پنج سال جدایی را ندارند ...


    ---***---


    متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد، می‌تواند صدسال را راحت در زندان بگذراند. آنقدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله‌اش سر نرود ...!


    ---***---


    آدم ها یک بار عمیقا عاشق می شوند،
    چون فقط یک بار نمی ترسند که همه چیز خود را از دست بدهند؛ امّا بعد از همان یک بار، ترس ها آنقدر عمیق می شوند که عشق، دیگر دور می ایستد ...


    ---***---


    فهمیده‌ام که همهٔ بدبختی انسان‌ها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی‌زنند. از اینرو من تصمیم گرفته‌ام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم.


    ---***---


    برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد.
    چه کسی؟! چه کسی برای ما بر زمین خواهد خوابید؟!


    ---***---


    آدم‌های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند
    رنجشان فاش می‌شود
    طوری به شادی می‌چسبند
    که انگار از سرِ حسد می‌خواهند بغلش کنند
    و خفه‌اش کنند



    راستی! 😎

    حتمااااااا برام تو کامنت بنویسید که با کدوم‌هاش موافقید و با کدوم‌هاش موافق نیستید. دلیل هم فراموش نشه!

    دمتون گرررررم...

    ادامه...
    saeedabbasi
    15 آذر 00 سعید عباسی
    تمرین اعتماد به نفس:تجربه 5 اقدام من با تکنیک ریز اقدام ها

    مطالعه:-------------------------> ریز اقدام :باز کردن کتاب

    سحر خیزی:-------------------------->ریز اقدام:چند دقیقه زودتر خوابیدن

    انجام دادن تکالیف:----------------->ریز اقدام:بازکردن صفحه ماجراها 

    یادگرفتن زبان :------------------------>ریز اقدام:مرور یک لغت

    نماز سروقت:--------------------------->ریز اقدام :بلند شدن و رفتن به سمت شیر آب برای وضو گرفتن 

    انجام دادن کارها از طریق ریز اقدام ها باعث بهبود اعتماد به نفس و حس مفید بودن میشه

    ادامه...
    Mahdiaos
    15 آذر 00 مهدی ح
    چرا کودک آسیب دیده و وابستگی ناسالمه؟؟؟!!!

    شما هم مانند من ملاحظه فرمودید که برخی والدین از اینکه کودکشان یا حتی بزرگسالانشان(؟!) بهشون میچسبن در ظاهر ناراحتن اما در باطن حس مهرطلبی و تأییدطلبی خودشان ارضا میکنند؟!!! این عارضه نشانه آسیب دیدگی (والدین؛ حتی در درجه اول)، کودکان است.

    وقتی فرزندتان از شما دور نمی شود،

    و همیشه نگران شماست،

    وقتی تمام برنامه هایش را با

    شما تنظیم می کند،

    نه نشانه وفاداری و نه دوست

    داشتن زیاد است، بلکه نشانه

    آسیب دیدگی و وابستگی

    ناسالم اوست.

    کودک برای ساختن و بزرگ شدن نیاز به رویارویی با مسائل تاحدی دارد. چه اشکالی دارد گاهی، اشتباه کند و نگران باشد؟ دنیای ما با همین نگرانی ها ساخته شده است و دنیا بدون مسائل خُرد و کلان نیست! هست؟؟؟!


    ادامه...
    nedazarandi
    15 آذر 00 ن د ا ز ر ن د ی
    از آخرین اخبار و تخفیف های بیشتر از یک نفر آگاه شوید!

    بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات

    استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.

    آدرس: تهران - سعادت آباد- بلوار دریا- خیابان صرافهای جنوبی- خیابان ۲۵ غربی (قره تپه ای)- نبش کوچه شادی ۱ - پلاک ۱- طبقه ۵
    تلفن : 02191090908
    کد پستی: 1998867186
    logo-samandehi اتحادیه کسب و کار مجاری