صبر کنید...
سال 82 دیدم همه دوستان من دانشجو هستن و من چون دیپلم رو با تاخیر و با بزرگسالان گرفتم هنوز در پی گرفتن مدرک پیش دانشگاهی هستم. با دوستام چند بار به شهری که دانشجو بودن رفتم و دیدم عجب چیز جالبی هست خونه دانشجویی و تنهایی زندگی کردن. واسه همین همه تلاشمو کردم که بتونم سال بعد پیش دوستام باشم.
انتخاب اول دانشگاه آزاد رو زدم کاردانی کامپیوتر نراق. و خیلی راحت با خالی گذاشتن دروس عربی و ریاضی و فیزیک و شیمی توی کنکور و فقط پر کردن زبان انگلیسی و فارسی عمومی تونستم دانشجو بشم و از سال 83 دانشجویی من آغاز شد.
همه دوستام تو شهر نراق بودن و من هم خوشحال اومدم نراق و ثبت نام کردم و اعلام کردن که رشته کامپیوتر تو شهر نراق نیست و باید بره شهر جاسب !!! کلا افتتحاح دانشگاه جاسب با ما بود که فقط هم پسر می گرفت دانشگاهش.
جاسب !!!
بله دکتر جاسبی زحمت کشیده بودن تو شهرشون یه دانشگاه درست کرده بودن، یه ساختمون 4 طبقه که اسمشو گذاشته بودن دانشگاه.
طبقه اول: محل برگزاری کلاس ها
طبقه دوم: سلف سرویس
طبقه سوم: خوابگاه
طبقه زیر زمین هم مثلاً سالن ورزش بود
بله ما از خواب پا میشدیم و با دمپایی میرفتیم سر کلاس و برمیگشتیم طبقه بالا و ناهار می خوردیم
حالا پیشنهاد می کنم به دکتر جاسبی که بجای دانشگاه درست کردن، دبیرستان درست کنه تو شهرشون که بچه ها مجبور نشون برن یه شهر دیگه مدرسه
آقا اینقدر خوش گذشت دانشگاه، اینقدر حال داد که یه کاردانی رو تونستم توی 14 ترم بگیرم. بله. دقیقاً درس 4 ترم رو من توی 14 ترم تونستم تموم کنم. ادبیات فارسی رو 5 بار افتادم. ریاضی پیش رو 6 بار افتادم، قران و وصایای امام هم متاسفانه افتادم. ولی حال می داد ها.
خلاصه هر چی بگم براتون کم گفتم. همه کار کردیم تو دانشگاه و خونه دانشجویی بجز درس خوندن، حتی شب امتحان !!!
ترم چهارده تونستم مدرک رو بگیرم و به قدم های بزرگ تر فکر کنم :دی