صبر کنید...
در قسمت اول این سری مقالات، از سه خطای شناختی (بهتر است بگوییم سوگیری شناختی یا سفسطه های ذهنی) پرده برداری کردیم و همراه با مثالهایی، بیشتر شناختیمشان! (اثر ارابه موسیقی، سوگیری تاییدی و منفی نگری)
در این مقاله هم سه سوگیری مهم دیگر (پیوند انگاری، اعتماد به نفس کاذب و اثر دانینگ کروگر) میپردازیم.
فرض کنید به شهری غریبه مثلاً شهر الف رفتهاید. از شخصی آدرس می پرسید. آن شخص به شما اشتباه آدرس میدهید و شما گم میشوید. سپس در حالی که مشغول راندن ماشین هستید، رانندهای دیگر سرش را از ماشین بیرون میآورد و جملهای بی ادبانه به شما میگوید.
به احتمال زیاد با دو سه خاطره بد، از این به بعد هرکس از شما برای سفر به شهر الف مشورت بگیرد، میگویید: «اصلا نرو! اونا همشون بی ادبن!»
در حالی که ممکن است طی سفرتان به شهر الف، اتفاقات خوب زیادی هم برای شما افتاده باشد. این همه راننده که به شما بی ادبی نکردهاند، آدرس اشتباه به شما ندادهاند و رفتارشان خوب بوده را نادیده میگیرید و بی ادبی را به کل شهر الف «تعمیم» میدهید.
پیوند انگاری که نوعی سوگیری شناختی است میگوید:
«ذهن خیال میکند یک پدیده (مثل بی ادبی راننده آن شهر به شما) به پدیده دیگر (به درد نخور بودن تمام مردم آن شهر) ربط دارد! در حالی که در عمل، پیوند خاصی بین این دو پدیده نیست!»
حالا سه مثال دیگر میزنم و سپس دلیل این سوگیری شناختی را به شما میگویم:
مثال 1:
شما یک گوشی خفن (!) خریدهاید. سه چهار روز تلاش می کنید تا از ساز و کار گوشی تازه و مدرن سر در بیاورید. اما تلاشتان ناموفق است. احتمالاًاز فناوریهای جدید، زده میشوید. چون فکر میکنید همیشه کار با فناوریهای تازه، کاری دشوار و پیچیده است و از عهدهاش برنمیآیید.
مثال 2:
شما برای اولین باربه یک قهوه خانه میروید و قلیان سفارش می دهید. ناگهان زغال قلیان روی لباس شما میافتد و آن را میسوزاند! از این به بعد، دیگر به قهوه خانه نمیروید چون فکر میکنید بار دیگر این اتفاق خواهد افتاد!»
مثال 3:
حتماً در بین مربیان فوتبال دیدهاید که مثلاً یک مربی به خاطر اینکه با یک نوع لباسش، دو سه برد پیاپی به دست آورده، خیال می کند آن لباس برایش خوش شانسی میآورد. از این به بعد برای همه بازیها آن لباس را انتخاب می کند»
پس دیدیم که پیوندانگاری موقعی رخ میدهد که فرد به اشتباه بیش از اندازه به یک نتیجه تکیه میکند و از نتایج دیگر چشمپوشی میکند.»
نکته بسیار مهم اینجاست:
خطای پیوندانگاری به همان اندازه که مضحک است، میتواند خطرناک باشد. چرا؟ چون ریشه بسیاری از پدیدههای شوم مثل نژادپرستی، خرافات، اعتقاد به سحر و جادو و تعصبات قومی قبیلهای است. (مثلاً به خاطر اقدام خلافکارانه یک سیاهپوست، فکر کنیم، همه سیاهپوستها خلافکارند!)
اما چرا ممکن است دچار خطای پیوندانگاری شویم؟
نتایج پژوهشها نشان میدهد: «ذهن بین دو گروه از خاطرات تبعیض قائل میشود:
گروه اول:
خاطراتی که به آسانی به یاد میآورد، بیش از اندازه مهم تلقی میکند
گروه دوم:
خاطراتی را که به سختی به یاد میآورد، کمتر از حد معمول مهم تلقی میکند.
به عبارت دیگر هرگاه چیزهایی را راحتتر به یاد میآوریم، احتمال بیشتری وجود دارد ربطی بین آنها برقرار کنیم. (مثل به یادآوردن بی ادبی یک راننده) در حالی که ممکن است هیچ ارتباطی واقعاً با هم نداشته باشند!
خطای شناختی رایج بعدی، اعتماد به نفس کاذب نام دارد.
البته در سایت بیشتر از یک نفر، در این باره قبلاً مقالهای کامل نوشتهام. بنابراین شما را به مطالعه آن مقاله ارجاع می دهم:
اعتماد به نفس کاذب چیست؟ وقتی تایتانیک غرق میشود!
شاید بشود گفت اثر دانینگ کروگر میتواند نسخهای دیگر از اعتماد به نفس کاذب هم باشد. اجازه بدهید تعریفی از اثر دانینگ کروگر داشته باشم:
«اثر دانینگ کروگر، نوعی سوگیری شناختی رایج در افراد غیرحرفهای است که از توهم برتری رنج میبرند و به اشتباه، تواناییشان را بسیار بیش از اندازه واقعی ارزیابی میکنند.»
به قول چارلز بوکوفسکی:
«مشکل دنیا این است که آدمهای باهوش پر از شک هستند درحالی که آدمهای احمق پر از اعتماد به نفس!»
به بیان دیگر اثر دانینگ کروگر موقعی رخ میدهد که افراد، یک ناتوانی در شناخت تواناییهای واقعیشان دارند. البته اثر دانینگ کروگر فقط برای این افراد نیست. برخی افراد حرفهای هم گرایش بیشتری به دستکمگرفتن شایستگی خود دارند و به اشتباه تصور میکنند، کاری که برای آنها آسان است، برای دیگران نیز آسان خواهد بود.
حالا چرا نام این اثر را اثر دانینگ کروگر گذاشتهاند؟
دیوید دانینگ و جاستین کروگر از دانشگاه کرنل بعد از تحقیقات و پژوهشهایشان اینگونه نتیجه گرفتند که: «تخمین نادرست فرد بیلیاقت، از اشتباه در ارزیابی خود ناشی میشود؛ درحالیکه تخمین نادرست افراد بسیار بالیاقت، از اشتباه در ارزیابی دیگران نشئت میگیرد.»
«هر چه کمتر بدانید فکر میکنید بیشتر میدانید. دانینگ و کروگر که اساتید دانشگاه کرنل بودند، تحقیقی بر روی مهارتهای گرامری، توانایی استدلال منطقی و شوخ طبعی شرکت کنندگان انجام دادند و متوجه شدند که کسانی که توانایی بسیار ضعیفی در این زمینهها نسبت به دیگران داشتند تواناییهای خود را بیش از حد تخمین میزدند درحالیکه کسانی که ظرفیتهای بالاتری داشتند مهارتهای خود را دست کم میگرفتند.
به نمودار زیر دقت کنید تا ببینید چطور یک فرد در دام اثر دانینگ کروگر میافتد و چطور میتوان از ان رهایی یافت؟ (بعد از به خود آمدن)
منبع اصلی: وب سایت Medium
#ذهن #تفکر #سوگیری #تعصبیدنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
سعید عباسی هستم. میخونم و مینویسم تا هم خودم رشد کنم و هم بتونم به بقیه یاد بدم... عضو کوچکی از مجموعه وزین «بیشتر از یک نفر»... امیدوار و در تلاش برای ساخت یک آیندهی بهتر برای کشورم...